یکی بود یکی نبود
غیر از " خدا " هیچ چی نبود ... هیچ کی نبود .
خدا تنها بود ...خدا مهربان بود ...خدا بینا بود.
خدا دوستدار زیبایی بود...خدا دوستدار نیکی بود .
خدا دوستدار شایستگی بود.
خدا از سکوت بدش می آمد ...
خدا از سکون بدش می آمد...
خدا از پوچی بدش می آمد ...
خدا از نیستی بدش می آمد …
خدا " آفریننده " بود.
مگر می شود که " نیافریند " ؟
ناگهان ابرها را آفرید ؛
در فضای نیستی رها کرد ...
ابرهایی از " ذره " ها
هر ذره :
منظومه ای کوچک , نامش اتم
آفتابی در میان و پیرامونش ستاره ای
ستاره هایی پروانه وار در گردش ...
کعبه ای بر گردش , پرستندگان در طواف
* * *
شعر زندگی را آن که سروده ردیف و قافیه اش را چه زیبا نهاده ...
" دکتر علی شریعتی "
یک بهمن دیگه هم از راه رسید ... !!!